عشق خشن من ❤️ پارت 20

ویو ا.ت
از اون همه سر و صدا خسته شدم از جمع دور شدم و به سمت بالکن رفتم وقتی رفتم رئیس هم اونجا بود دستا شو به دیوار بالکن داده بود انگار خیلی عصبانی شد می خواستم تا منو ندیده از اونجا برم که اسمم رو صدا کرد
_ا.ت
+اممم .....بله
بهم نگاه کرد و چند قدمی به سمت من آمد
_ببینم هدفت از اونا کارا چی بود
+کدام کار
_خود تو نزن به اون راه چرا تو شرکت ما کار می کردی و هویت رو پنهان کردی هان
+اون یه مثله شخصی به شما ربط ندارد
_امم واقعا
+بله اگه کار نداریم من میرم
داشتم از اونجا می رفتم که بازوم رو محکم گرفت و به سمت خودش کشید
_ببین دختر جون فکر نکن من خرم خوب می دونم هدفت چی بود
+چی داری میگی دستم رو ول کن
_پس از من دور بمون فهمیدی
+چی فکر کردی که خیلی دوست دارم بهت نزدیک شم تنها آدمی که تو این دنیا می تونم ازش متنفرم باش اون فقط تویی پس خودت رو زیادی دست بالا نگیر
_ههه دختره پرو
+دستم رو ول کن دردم امد
دستم رو با حرص ول کرد نمی دونم چرا اینطوری اشکم کم مونده بود که سرا زیر بشه به سمت سرویس بهداشتی دویدم و در و قفل کردم و چند تا نفس عمیق کشیدم نمی دونم چم شد می خواستم گریه کنم بلند شدم یکم خودم رو جمع و جور کردم و از توالت بیرون رفتم وقتی رفتم همه داشتن دونفری می رقصیدن اونم با عصبانیت یه لیوان مشرب و رو می خورد بهش به توجهی کردم و از کنارش رد شدم پیش بابام رفتم اونجا وایستادم که یه پسره به اسم کای آمد و به من درخواست رقص کرد نمی خواستم قبول کنم به رئیس نگاه کردم دیدم داره با عصبانیت به ما نگاه پس برا اینکه حرصش رو در بیارم قبول کردم پسره جذاب بود با یه حالت خاص نگاهم می کرد دستش رو دور کمرم گذاشت و منم دستم رو دور گردنش حلقه کردم و هی رئیس رو هم چک می کردم نمی دونم چرا ولی فقط می خواستم اون اذیت کنم با عصابنیت لیوان مشرب رو یکی پشت یکی می خورد داشتیم می رقصیدیم که پسره گفت
کای:خوب خانم زیبا نمی خواید خودتون رو معرفی کنید
+آ بله من کیم ا.ت هستم و شما(با یه لبخند ملیح)
کای:منم کای هستم لی کای
+آ شما فامیل های آقای لی هستین
کای: بله من نوه دختریش هستم
+خیلی خوشبختم
کای:می تونم به اسم کوچیکی شما رو صدا کنم شما با من راحت باشید
+البته چرا که نه
همینطوری داشتیم می رقصیدیم که رئیس دستم رو از دور گردن کای کشید و گفت
_اجازه هست(با عصابانیت)
کای:البته
ویو چا اون وو
نمی دونم چرا اما تو بالکن خیلی بد با ا.ت حرف زدم دلش رو شکوندم عصبانی بودم داشتم مشرب می خورد ا.ت از جلو ردش طوری رفتار کرد که انگار من نیستم عصبانی تر شدم رفت پیش پدرش بعد کای رفت سمتشون ازش درخواست رقص کرد اونم قبل کرد داشتم از عصبانیت دیونه می شدم وقتی دستای اون دور کمر ا.ت بود می خواستم اون خفه کنم داشتن باهم می گفت و می خندید دیگه کنارم رو از دست دادم و به طرف اون رفتم ا.ت رو از کای گرفتم خودم باشه رقصیدن و........
ادامه دارد
دیدگاه ها (۳)

عشق خشن من ❤️ پارت 21

عشق خشن من ❤️ پارت 22

عشق خشن من ❤️ پارت 19

#اون وو

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

پارت ۸ فیک مرز خون و عشق

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط